مقاله : كودكان اوتيسم ( درمان با رويكرد رفتاري )
مقدمه
اوتيسم عبارت است از ناتواني كودك در برقراري ارتباط با مردم يا موقعيتها . كودكان اوتيستيك اغلب به عنوان كودكان آرام اشباه گرفته مي شوند زيرا توقعات زيادي از والدين خود ندارند . بعد از نوزادي هيج وابستگي نسبت به اشخاص نشان نداده ، بر عكس به اشيا مكانيكي وابسته مي شوند ( آزاد ، 1384 ) . اوتيسم به وسيله مجموعه اي از علايم تشخيص داده مي شود نه فقط يك علامت . مشخصه اصلي اوتيسم نقص در واكنشات اجتماعي ، ارتباطات ، توجه محدود شده و رفتار هاي تكراري است ديگر مشخصات مثل اختلال در خوردن و ... براي تشخيص مهم هستند اما ضروري نيستند ( فيليپك ، 1999 ) .
اوتيسم به عنوان اختلالي كه اصولا ظهور آن قبل از 30 ماهگي است تعريف شده است . كودكان اونيستيك فاقد نيرو براي ارتباط اند . يعني صحبت كردن را كه يك كودك در مراحل اوليه رشد از طريق ايجاد اصوات شروع مي كند در كودكان اوتيستيك كمتر به چشم مي خورد . در كودكان اوتيستيك مسن تر ، لالي عاطفي يعني فقدان كامل تكلم ، بسيار عادي است . همچنين تحقيقات نشان داده است كه آنان منفي گرا هستند ، زيرا پشت خود را به ديگران مي كنند يا فعالانه در برابر آنان مقاومت مي كنند . آنان روزهاي خود را به نحوي مي گذرانند كه گويي در رويا هستند . آنان ممكن است اشياء مخصوص از قبيل درهاي شيشه را ساعتها بچرخانند يا انگشتان خود را به طور پيوسته در برابر صورتشان حركت دهند ( آزاد ، 1384 ) .
فهرستهاي تشخيصي اصلي در مورد كودكان اوتيستيك مورد استفاده واقع مي شود ، فهرست تشخيصي ديسلند براي كودكان مبتلا به اختلالات رفتاري ( ريملند ، 1964 ) و سيستم تشخيصي بريتيش و رلينگ است ( كريك ، 1961 : لوتر ، 1966 : اگورمن ، پولن و اسپنسر ، 1959 ) .
هر چند دامنه نمرات هوشي كودكان اوتيسم از بسيار باهوش تا به شدت عقب مانده تغيير مي كند ، حدود 80 درصد آنها عقب مانده اند . در دوران كودكي حدود دو سوم افراد اوتيسم به شدت ناتوانند و نمي توانند از خودشان مواظبت كنند ، اما 5 الي 17 درصد آنها در جامعه روي پاي خود مي ايستند ، كار مي كنند و نوعي زندگي اجتماعي دارند . نمرات آزمون هوش كودكان اوتيستيك همانند ساير كودكان ، پيشرفت تحصيلي ، اشتغالات آينده ، و وضعيت اجتماعي آنها را پيش بيني مي كند ( ساراسون ، 1383 ) .
اختلال نافذ مربوط به رشد (P.D.D ) به طور رسمي نخستين بار در DSM III در سال 1980 به عنوان يك گروه اختلال مشخص روانپزشكي كودكان شناخته شد . قبل از آن در DSM II بچه هايي با نشانه هاي P.D.D بررسي مي شدند ، به عنوان زير گروهي از اسكيزوفرني كودكان مي دانستند ( آزاد ،1380 ). اختلالات نافذ رشد عبارتي است كه در حال حاضر براي اشاره به اختلالات شديد روانشناختي در دوران كودكي به كار مي رود . اختلالات نافذ رشد ، آشفتگي شديد در تحول شناختي ، اجتماعي ، رفتاري و هيجاني كودك است كه در فرايند رشد ، اختلالات فراگيري ايجاد مي كند (لورد ،راتر ، 1994 :راتر و اسكوپلر ، 1987 ) . از ميان چند اختلال فراگير رشدي كه در DSM-IV به آنها اشاره شده ، اوتيسم هم در حيطه پژوهشي و هم در حيطه باليني كاملا چشمگير و برجسته است . درخودماندگي ( اوتيسم ) بر خصوصيات اصلي انسان اثر مي گذارد :اجتماعي شدن بين فردي و بر ارتباط هاي پيچيده . كودكان در خود مانده اختلالات شديدي در تعامل و ارتباط اجتماعي ، بازي بين فردي و ارتباطات دارند (به نقل از كندال ، 1384 ) . دو اختلال عمده كه به عنوان اختلال هاي نفوذ كننده رشد در DSM III تعريف گرديده است عبارت است از اوتيسم خردسالي و اسكيزوفرني . به نظر مي رسد كه اختلال هاي شديد كودكي اكثرا در دوره سني قبل از 5/2 يا 3 سالگي و اوايل نوجواني و يا درست قبل از آن ظاهر مي شوند . مطالعات انجام شده اين دوره حساس را تاييد نموده است ( كالوين ،1971 :ماكيتا ، 1966 : ورونو ،1974 ). كودكاني كه قبل از سن 5/2 تا 3 سالگي پسيكوتيك مي شوند غالبا خصوصيات اوتيسم خردسالي را دارند ، در حاليكه تصوير باليني كساني كه در نوجواني به پسيكوز مبتلا مي شوند شبيه خصوصياتي است كه در اسكيزوفرني بزرگسالي ديده مي شود چندين اختلال نافذ رشد ديگر وجود دارد ، اما كمتر از اوتيسم رايج هستند . در DSM IV اختلال رت ، آسپرگر ، و اختلال فرو پاشنده كودكي ، در زمره اين دسته از اختلالات گنجانده مي شوند (لرد ، 2000 ) . اوتسيم يك اختلال رشد مغز است كه به وسيله نقص در واكنشات اجتماعي و ارتباطات ،رفتارهاي تكراري و محدود ، مشخص مي شود كه قبل از 3 سالگي شروع مي شوند . اين مجموعه نشانه ها از نوع خفيف اوتيسم به نام اختلال طيف اوتيسم فرق دارند (انجمن روانپزشكي آمريكا ، 2000 ) . اوتيسم روي بسياري از قسمت هاي مغز اثر مي گذارد كه اين اتفاقات هنوز درك نشده است . اوتيسم نسبتا نادر است ، اما در سراسر جهان روي مي دهد و فاقد الگوي مرتبط با طبقه اجتماعي يا پيشينه تحصيلي است . گمان نمي رود كه اين اختلال به خاطر رفتار هاي سرپرست كودك ايجاد گردد و همچنين با اصول يادگيري رفتار نيز تبين نمي شود . داده ها يك مولفه زيست شناختي و عامل ژنتيكي را مطرح ساخته اند ( آرندت ، 2005 ) .
انتظار نمي رود كه برنامه هاي درماني براي اشخاص درخودمانده اين اختلال را مداوا كند ، در واقع درمان مشخص شده اي وجو ندارد ( مايرس ، 2007 ) . اما اقداماتي با هدف به حداكثر رساندن سازگاري شخصي طراحي و تدوين مي شوند . در اين رابطه برنامه هاي روان پويشي و دارو درماني چندان موثر نبوده اند . اما اقدامات فشرده اصلاح رفتار نتايج دلگرم كننده اي به دست داده است . اقدامات درماني به طور فزاينده اي بر محور خانواده ، تدوين برنامه هاي آموزش والدين براي توجيه و پرداختن به اختلالات كودك و مشاوره با والدين براي توجه به مشكلات مرتبط با بزرگ كردن كودك درخودمانده استوار شده است.
درباره :
كودكان اوتيسم ( درمان با رويكرد رفتاري ) ,
|